ارشیدا جونمارشیدا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

ارشیدای مامانی

یک هفته رژیم با موفقیت تموم شد

سلامممممم سلاممم به همه ی شما دوستای خوب و با اراده ام این پست فقط واسه تبریک به خودمه  ،واسه تشکر از خودم ،که تونستم اون سمانه ی پر خورو و شکمو نباشم. خیلی از این بابت خوشحالم، از این که در طول یک هفته 3 کیلو کم کردم.و هنوز هم میخوام کم کنم ، چون میدونم میتونم ، معده ام کوچیک شده ، دیگه اگه بخوامم نمیتونم زیاد بخورم، و اینم میدونم سختیش هفته ی اوله از هفته ی دوم دیگه اینقدر اذیت نمیشم.و میرم به سوی هدف دومم که 59 هست. قد 167 وزن اولیه شروع رژیم: 700/66 وزن بعد از یک هفته رژیم :700/63(هدف اول) هورااااااااااااا من تونستم . از فردا یعنی دوشنبه ، هفته ی دوم رژیمم شروع میشه و من با انرژی و مصمم تر میرم جلو تا 3 کیلو دیگه ...
22 مرداد 1392

روز هفتم

صبحانه ١لیوان اب ........ م.و ٢ لیوان شربت شاه توت-یک عدد کیک یزدی   نهار یک بشقاب اش رشته   م.و  چای نبات -   شام  یک کف دست نون -کمی پنیر - ١ خیار - ١ گوجه - ١شلیل   ورزش ٣٠ دقیقه پیاده روی   نه گفتن بستنی ...
22 مرداد 1392

روز ششم

  صبحانه ١لیوان اب  با یک قاشق ابلیمو ........ م.و یک لیوان اب- 1 خیار   نهار یک کف دست و نیم  نون- کمی پنیر -1 خیار -1 گوجه - 1 شلیل - 1 الو   م.و ٢ لیوان اب- 2 الو قرمز -هندوانه - 1 شلیل   شام 2 لیوان اب -1شلیل-  2 عدد بیسکویت ساقه طلایی با چای   ورزش 15 دقیقه حلقه  - 5/1 ساعت والیبال -  3 دور دویدن دور باشگاه -30 تا طناب   نه گفتن چیزه خاصی دمه دستم نبود که بخوامو نخورم جمع کالری = 915(البته دست بالا گرفتم). ...
20 مرداد 1392

روز پنجم

سلامی گرم به دوستای نازم،امیدوارم حالتون خوب باشه با رژیمتون در چه حالید؟؟؟فقط اینو بدونین مبادا زیرش بزنیناا تا وقتی به هدفی که واسه خودتون در نظر گرفتید نرسیدید رژیمو رها نکنید.امروزم مثل دیروز دیر از خواب بیدار شدم.به خاطر همین یکم کسلم.همسرمم ساعتای ١٤ از سرکار اومد و با هم ناهار خوردیم .و جفتمون  رفتیم پشت سیستمامون .یکم که وبگردی کردم خسته شدم و شروع کردم به تایپ کردن پرپوزالم تا ساعت 30/6 عصر ،همسری هم که 1 ساعتی میشد خوابیده بود و بیدار کردم و رفتیم بیرون یه گشتی زدیم و ازون جایی که خونه مامانم دعوت بودیم ،همسری منو گذاشت خونه مامانم و رفت دنبال یه سری کارای باباش.منم با ابجیم و مامانم کلی صحبت کردیم و بابامم جاتو...
20 مرداد 1392

روز چهارم

سلام به همه ی شما دوستان گلم امیدوارم ایام به کامتان باشد. امروز روز چهارم رژیمم هست.دیشب حدود ساعتای 5 صبح خوابیدم.امروزم ساعت 14 بیدار شدم .همسری چون زود تر بیدار شده بود، رفته بود خونه مامانش عیدو تبریک بگه حتما.وقتی اومد شام دیشب رو که نخورده بودیم گرم کردیمو خوردیم من قبلش یک لیوان اب خوردم وبعد هم یک کف دست نون  با یک دلمه بادمجان همراه سالاد شیرازی زیاد. ولی خیلی دلم میخواست یک بشقاب برنج پر با 2 سا 3 تا دلمه بادمجون بخورم اما اون اراده که گفتم اینجا معنی میده.تا حالا هم یه نصف موز و یک خیار خوردم. امشب عروسی یکی از دوستای همسری دعوتیم و با خانواده همسری میریم .ای خدااا اونو دیگه کجای دلم بذارم اخه. میخواستم از ا...
19 مرداد 1392

روز سوم

  سلام به دوستای گلم و یه سلام مخصوص به ندا جون و رویا جون حالتون خوبه ؟ خوش میگذره؟ انشالله همیشه خوش و خرم باشید. خوب روز سوم هم به هر سختی بود به خیر گذشت ،امروز ساعت 9صبح بیدار شدم،گوش شیطون کر.البته با صدای زنگ ساعتمااا وگرنه که  تا ظهر راحححت میخوابیدم . دو تا لیوان اب ناشتا خوردم و با یک کف دست نون با کمی عسل.بعدشم رفتم خرید یه سری میوه خریدم و ارایشگامم رفتم و وقتی برگشتم ساعت 12 بود یه کم گرمازده شدم که از رفتن بیرون پشیمونم کرد. ناهارم یه کف دست نون با کمی پنیر و یک خیارو یک گوجه خوردم.والیبالم طبق معمول ساعت 4 رفتم تازه از فرصت استفاده کردم و 6 دور هم دور باشگاه دویدم که دیگه نایی واسم نموند .خدایا همه ی...
18 مرداد 1392

عید فطر مبارک

        خدایا!به تو پناه میبریم از چشمهایی که دوباره گمت کنند، و از دستهایی که رهایت سازند، تو را به هر انچه خوب است، برای روز مبادایمان بمان که بی تو پوچ خواهیم بود، خدایا!خوی رمضانیمان را از ما مگیر، پیشاپیش عید فطر بر همه ی شما عزیزان مبارککککککککک.
17 مرداد 1392

ادامه روز دوم

سلاااااااااااااااااام به دوستای گلم که همشون نوشته هامو میخونن وبا بی خیالی میرررررن ،عیب نداره هنوز م برای پیدا کردن دوستای خوب وقت هست،نا امید نمی شم. امروز تا ساعت ٤ بعدازظهر از خودم راضی بودم واما به بعدش دیگه نه اخه فکر کنم یکم تو خوردن زیاده روی کردم البته وزنم همون ١ کیلو کاهش رو نشون میده. خلاصه چیزایی که خوردم تا الان: کمی برنج با یه تکه گوشت به جای شام ساعت ٦ بعدازظهر به همراه سالاد شیرازی فراوون. بعدم هویج و انگورو . ٢ ساعت بعد یه لیوان شیر.باز دوباره هویج و ١ خیار.اخر از همه هم با وجود این همه پرخوری دلم داشت ضعف میرفت که ٢ تا بیسکویت ساقه طلایی با چای خوردم(کوفتم بشه) . قول میدم روز سوم رو با انگیزه تر شروع...
17 مرداد 1392

روز دوم

سلام دوست های گلم امروز خیلی خوشحالم اگه گفتید چرا؟ روز دوم رژیمم هستم و هنوز هیچی نشده ١ کیلو کم کردم،امروز صبح خودمو وزن کردم کلی ذوق کردم به همین راحتی شدم ٣٠٠/٦٥ .پس معلومه بدنم به رژیم مقاومت نشون نمیده .پس تا سه شنبه دیگه انشالله میرم میشم ٦٠ یا ٥٩ .اخ جووووون یعنی میشه من که سفت و سخت پاش وامیستم.اخه میخوام به بدنم ٥٥ کیلویی رو هدیه بدم.امروز تحرکم زیاد بود .دیشب ٣ خوابیدم و با کمال تعجب ١٠ بیدار شدم .اماده شدم رفتم دنبال یه سری کارای عقب افتاده،پیاده روی هم که داشتم.ساعت ١٢ رسیدم خونه.کل خونه رو جارو زدم ،اشپزخونه رو که چند هفته  میشد نگاشم نکرده بودم  رو قشنگ تمیز و مرتب کردم ،یه شام خوشمزه هم واسه همسری گذاشتم تا بیا...
17 مرداد 1392

روز اول

  سلام دوستای خوبم، خوبید خدارو شکر؟؟؟ اومدم کارایی رو که در روز سه شنبه ١٥ مرداد ٩٢ انجام دادم رو بگم .البته الان ٥ دقیقه ای میشه که رفتیم تو روز ٤شنبه    حدود ساعت ١٢ ظهر بیدار شدم چون شب قبلش ساعتای ٣٠/٤ صبح خوابیده بودم،خیلی کسل بودم اصلا حالم خوب نبود ،یه لیوان اب پرتقال جانانه زدم به بدن.حالم بهتر شد،یه هو یادم افتاد که رژیمم که میخواستم شروعش کنم چییی خلاصه اب پرتقاله شد صبحونه ی این بنده یه شلیلم پشت بندش خوردم  بعدم یه دستی به سرو روی  خونه کشیدم که ساعت شد یه ربع به ٤،اماده شدم رفتم باشگاه ،الان ٢ماهه که میرم ٢ ساعتی با بچه ها والیبال بازی می کنیم.که واقعا تحرکه خوبیه از بس جنب و ج...
16 مرداد 1392